سایت جامع روانشناس و روانپزشک های ایرانی خارج ایران ⭐️

تراپی تک جلسه ای اختصاصی
ویژه مهاجران ایرانی

مرجع و بزرگترین پلتفرم روانشناسان و روانپزشکان خارج از ایران برگزار میکند:

تراپی اختصاصی تک جلسه ای ESST روانشناس ایرانی در استرالیا، آمریکا ، کانادا، آلمان و...

Exclusive Single-Session Therapy (ESST)

آیا با یک مشکل و چالش خاص، یک تصمیم دشوار روبرو هستید و نیاز به راهنمایی سریع و تخصصی دارید؟

خلاقانه ترین و مقرون به صرفه ترین روش مشاوره ویژه مهاجران ایرانی و دانشجویان خارج از کشور، ما درک می‌کنیم که گاهی اوقات، فقط یک گفتگوی عمیق و هدفمند با یک متخصص می‌تواند دیدگاه شما را تغییر دهد و مسیر روشنی را پیش رویتان قرار دهد. ، همین حالا برای رزرو اولین جلسه مشاوره خود اقدام کنید و ببینید چطور یک ساعت می‌تواند زندگی شما را متحول کند. اگر نیاز به حمایت بیشتری داشتید، همیشه در کنارتان خواهیم بود.

چرا تراپی تک جلسه ای اختصاصی؟

مقرون به صرفه

این روش، فرصتی عالی است تا بدون تعهد به جلسات متعدد، فقط برای یک مشکل مشخص راهکار دریافت کنید. هزینه آن بسیار کمتر از دوره‌های درمانی طولانی‌مدت است.

فوری، متمرکز و هدفمند

شما تمامی اطلاعات مربوط به مشکلتان مانند چالش های مهاجرت،اضطراب،مشکل زوجی خود را را در اختیار درمانگر قرار می‌دهید و او با توجه به شرایط شما، راهکارهای عملی و مؤثر ارائه می‌دهد.

سنجش کیفیت

این جلسه فرصت خوبی برای شماست تا علاوه بر توضیحات و راهنمایی جامع و کامل برای مشکلتان، ببینید آیا توضیحات درمانگر با نیاز ها و مشکل شما هماهنگ است یا خیر. و اگر رضایت داشتید، می‌توانید جلسات دیگری داشته باشید.

درمانگر ویژه مهاجران

درمانگران ما برای مشاوره به مراجعان خارج از کشور تجربه کار با مهاجران و مهاجرت را داشته اند و به دلیل آشنایی با چالش های مهاجرت و مهارت درمانگری تایید شده، مشاوره بسیار تخصصی ارائه خواهند داد.

آماده‌اید تا فصل جدیدی از آرامش را آغاز کنید؟

جهت دریافت مشاوره اطلاعات را وارد نمایید

بعد از ارسال کامل فرم بالا، لطفا همه سوالات زیر را تکمیل بفرمایید.

تراپی تک جلسه ای اختصاصی چطور کار میکند؟

در همین صفحه، شما به طور کامل مشکل، نیاز ها، شرایط و نگرانی خود را با درمانگر در میان می‌گذارید. هر چقدر اطلاعات دقیق‌تری ارائه دهید (مانند ریشه مشکل، تأثیر آن بر زندگی شما،تلاش‌های قبلی‌تان برای حل آن و هدف های اصلیتان)، درمانگر می‌تواند تحلیل عمیق‌تر و راهکارهای کاربردی‌تری به شما ارائه دهد. هدف ما این است که در همین یک جلسه، شما با یک راهنمایی جامع و نقشه راه مشخص و ابزارهای لازم برای حرکت رو به جلو از جلسه خارج شوید.

تراپی اختصاصی تک جلسه ای ESST روانشناس ایرانی در استرالیا، آمریکا ، کانادا، آلمان و...
میلاد توکلی روانشناس و مشاور زوجی و فردی

جناب آقای میلاد توکلی

جناب آقای میلاد توکلی از پیشگامان زوج‌درمانی و درمان فردی هیجان‌مدار هستند . رویکرد آموزشی ایشان بر یادگیری تجربی و کاربرد عملی تکنیک‌های EFT در محیط‌های بالینی واقعی تمرکز دارد. ایشان سرتیفاید ICEEFT کانادا هستند.

خانم شکیبا گنج مصور

روانشناس بالینی با بیش از ۱۰ سال تجربه حرفه ای در ایران و ایتالیا، متخصص در رواندرمانی پویشی با تمرکز بر نیازهای جامعه مهاجران. متعهد به ایجاد فضایی امن برای پردازش هیجانات و تحول شخصی از طریق تلفیق رویکردهای علمی و هنردرمانی.

شكيبا گنچ مصور

نمونه مشاوره تخصصی
راهنمایی و تحلیل مراجعی به نام سارا

نام مراجع: سارا

سن: ۳۲ سال

موضوع مراجعه: مشاوره فوری تک جلسه ای نیاز دارم، می‌خواهم دلیل این خشم و ترس از بیماریم رو بفهمم. می‌خواهم یاد بگیرم آرام باشم. بدون نگرانی از بیماری، می‌خواهم بتوانم یک رابطه سالم و امن با همسرم داشته باشم بدون اینکه دائماً دعوا کنیم و منتظر یک فاجعه باشم. می‌خواهم از درون احساس امنیت و آرامش کنم.

بخش اول: پاسخ‌های مراجع به سوالات پرسشنامه

۱. فرزند چندم از چند فرزند هستید؟ در صورت مهاجرت، چند سال هست مهاجرت کردین؟

  • پاسخ سارا: فرزند اول از دو فرزند هستم. یک برادر کوچک‌تر دارم. مهاجرت نکرده‌ام.

۲. خانواده شما در شرایط عاطفی بودن (بروز مشکل) و شرایط آسیب پذیری چطور بودن؟ اضطرابی بودن؟ بیخیال بودن؟ ابراز نمیکردن؟ و…

  • پاسخ سارا: کاملاً غیرقابل ابراز. در خانواده ما مشکل عاطفی اصلاً به رسمیت شناخته نمی‌شد. همه چیز باید عادی به نظر می‌رسید. اگر کسی ناراحت بود، به او می‌گفتند “سخت نگیر” یا “این چیزها مهم نیست”. یک جور بی‌خیالی نبود، بیشتر یک سرکوب فعال بود. انگار از آسیب‌پذیری می‌ترسیدند.

۳. آیا اگر عروسی و جشنی باشه یا فوت اتفاق بیفته ابراز احساساتشون چطوره؟ کم، زیاد، عادی مثل اکثر جامعه

  • پاسخ سارا: خیلی کم و کنترل شده. در عروسی‌ها خوشحالی سطحی است و در مراسم فوت، یک غم سنگین و ساکت وجود دارد، اما گریه و زاری و ابراز شدید احساسات اصلاً دیده نمی‌شود. همه سعی می‌کنند قوی به نظر برسند.

۴. در کودکیت اگر صدمه عاطفی و جسمی میدیدی (مثلا توی کوچه میخوردی زمین، دعوا میکردی، بهت آسیب میزدن و…) چی میشد؟ پیش کی میرفتی؟ می‌تونستی کلا بگی؟ چه جوابی می‌گرفتی؟ مقصر میشدی؟ درکت میکردن؟

  • پاسخ سارا: پیش هیچ‌کس. یاد گرفتم خودم زخمم را ببندم و گریه‌ام را قورت بدهم. اگر به مادرم می‌گفتم، می‌گفت “حواست رو جمع می‌کردی که اینطور نشه”. مقصرم می‌کرد. اگر به پدرم می‌گفتم، اصلاً اهمیتی نمی‌داد. درک شدن که اصلاً وجود نداشت. بهترین کار این بود که اصلاً چیزی نگویم.

۵. آیا اگر نیاز مالی یا عاطفی داشتی یا چیزی میخواستی میگفتی؟ اگه میگفتی پاسخ داده میشد؟

  • پاسخ سارا: نیاز مالی بله، چون وظیفه‌شان بود. اما نیاز عاطفی نه، هرگز. گفتن نیاز عاطفی مثل صحبت کردن به یک زبان دیگر بود که هیچ‌کس آن را نمی‌فهمید. فقط باعث می‌شد حس کنم ضعیف و نیازمندم.

۶. احساس امنیت بیشتر با کی میکردی (پدر، مادر، مادربزرگ، عمه و…)؟ از کجا می‌دونستی امن هست؟ کسی بود و هست بهت نزدیک باشه و بتونی در مورد هر چیزی باهاش حرف بزنی؟

  • پاسخ سارا: شاید کمی با مادربزرگم. چون وقتی کنارش بودم حداقل من را قضاوت نمی‌کرد و سرم داد نمی‌زد. اما واقعاً کسی نبود که حس کنم پناهگاه امن من است. الان هم دوست صمیمی دارم ولی باز هم در مورد عمیق‌ترین ترس‌هایم با کسی حرف نمی‌زنم. حس می‌کنم برایشان سنگین است.

۷. دایره دوستای سطحیت الان و گذشته حدودا چندتا بودند؟ چندتاشون خیلی بهت نزدیک بودن که میتونستی در مورد هر چیزی باهاشون صحبت کنی؟

  • پاسخ سارا: دوست و همکار زیاد دارم، شاید ۲۰-۳۰ نفر. اما دوست صمیمی که بتوانم همه چیزم را به او بگویم، شاید یک نفر. آن هم نه همه چیز را.

۸. از کودکی تا الان اتفاق مثل آسیب روحی (مثل تجاوز، خیانت، سوء استفاده و…) یا مشکل جسمی (مثل تصادف، لکنت زبان و…) واست افتاده که هنوزم در فکرت باشه یا حل شده باشه؟ میتونی در موردشون حرف بزنی؟

  • پاسخ سارا: آسیب جدی به آن شکل نه. اما حس دائمی نادیده گرفته شدن و بی‌اهمیت بودن خودش یک آسیب روحی مداوم بوده که هنوز با من است.

۹. رابطه عاشقانه قبلی داشتی؟ اصولا چی میشد روابطتت کات میشد؟ از طرف خودت یا اونا

  • پاسخ سارا: بله دو رابطه جدی داشتم. معمولاً من تمامش می‌کردم. چون به نقطه‌ای می‌رسیدم که حس می‌کردم به اندازه کافی از طرفشان محبت و توجه دریافت نمی‌کنم و دائماً مضطرب بودم. قبل از اینکه آنها من را ترک کنند، من رابطه را تمام می‌کردم.

۱۰. آیا خودت حیوان خانگی داری؟ یا عروسک یا چیزی از قبل داری که هنوز بهش دلبستگی داری؟

  • پاسخ سارا: نه ندارم. از بچگی هم عروسک خاصی نداشتم که به آن وابسته باشم.

۱۱. وقتی حالت بده، مثلا عصبیت کردن، ناراحتت کردن کجا میری؟ یا فوری چیکار میکنی؟ یا برای محافظت از خودت بعدا چیکار میکنی؟

  • پاسخ سارا: فوری عصبانی می‌شوم و پرخاش می‌کنم. این اولین واکنش من است. انگار می‌خواهم آن فرد را به خاطر دردی که به من داده تنبیه کنم. بعد که آرام می‌شوم، فاصله می‌گیرم و در خودم فرو می‌روم. برای محافظت از خودم، تصمیم می‌گیرم دیگر به آن شخص اعتماد نکنم.

۱۲. تحصیلات والدینت؟ وضع اقتصادیشون در کودکی و الان از ۰ تا ۱۰؟ مذهبی هستند یا غیر مذهبی؟

  • پاسخ سارا: پدرم لیسانس، مادرم دیپلم. وضع اقتصادی در کودکی ۶ از ۱۰، الان ۸ از ۱۰. مذهبی معمولی مثل عرف جامعه، نه زیاد و نه کم.

۱۳. رابطه با پدر و مادرت هر کدام چطور بوده و هست؟ اون دو تا رابطشون با هم چطور بود و هست؟ دعوای فیزیکی و کلامی داشتن؟

  • پاسخ سارا: رابطه‌ام با هر دو همیشه رسمی و سرد بوده. بیشتر شبیه هم‌خانه هستیم. رابطه خودشان هم همینطور است. یک صلح مسلح. هیچ‌وقت دعوای شدید ندیدم، اما هیچ‌وقت هم عشق و محبت ندیدم. دو نفر که زیر یک سقف زندگی می‌کنند.

۱۴. به هم محبت رو ابراز میکردن؟ به شما؟ بغل، بوسه و ابراز عاطفی بود؟

  • پاسخ سارا: مطلقاً نه. نه به هم، نه به ما. بغل و بوسه و “دوستت دارم” در خانه ما یک تابو بود. محبت یعنی فراهم کردن امکانات زندگی، همین.

۱۵. رابطشون چه تاثیری روی تو داشت الان رد تاثیرشو در زندگیت میبینی؟

  • پاسخ سارا: بله، کاملاً. من در روابطم تشنه محبت هستم اما همزمان بلد نیستم آن را چطور دریافت کنم یا نشان دهم. از طرفی از سکوت و سردی بیزارم و از طرف دیگر وقتی کسی خیلی به من نزدیک می‌شود، می‌ترسم.

۱۶. اوناهم مشکل جدی داشتن؟ مثل سو استفاده، اعتیاد، از دست دادن، خیانت، تصادف؟ به دنبال درمان رفتند؟

  • پاسخ سارا: تا جایی که من می‌دانم نه. زندگی‌شان خیلی روتین و بدون اتفاق خاصی بوده. هرگز دنبال درمان نرفته‌اند چون اصلاً مشکلی را به رسمیت نمی‌شناسند.

۱۷. اگر همسر و پارتنر داری، قبل از پارتنر یا همسرت رابطه با کسی داشتی؟ فکر می‌کنی همسرت داشته؟ یا الان داره؟

  • پاسخ سارا: بله نامزد دارم. بله قبل از او رابطه داشته‌ام. می‌دانم او هم داشته. اما گاهی به شدت نگران می‌شوم که نکند هنوز به فرد قبلی فکر می‌کند یا الان کسی وارد زندگی‌اش شود. این فکرها دیوانه‌ام می‌کند.

۱۸. چی شد در این زمان خاص اومدی؟ مشکلاتی که وجود داره رو بنویسید.

  • پاسخ سارا: رابطه‌ام با نامزدم به خاطر خشم‌های من در حال خراب شدن است. از طرفی اضطرابم در مورد بیماری‌ها به شدت زیاد شده. هر روز یک درد جدید پیدا می‌کنم و ساعت‌ها در اینترنت غرق می‌شوم و مطمئن می‌شوم که یک بیماری لاعلاج دارم. از این زندگی خسته شده‌ام.

۱۹. چی یا چه چیز هایی الان در زندگیت یا رابطتت از همه دردناکتر هست؟

  • پاسخ سارا: حس تنهایی عمیق. حتی وقتی با نامزدم هستم، باز هم حس می‌کنم تنها هستم. و دردناک‌تر از آن، این ترس است که این تنهایی قرار است تا ابد با من بماند و در نهایت در تنهایی و بیماری بمیرم.

۲۰. اغلب وقتی توی موقعیت سختی گیر میکنی چی میشه؟ شروعش، ادامه یافتنش و پایانش رو بگو.

  • پاسخ سارا: (مثال): نامزدم سرش تو گوشی است و من دارم با او حرف می‌زنم. شروع: فوراً این فکر به ذهنم می‌آید که “حرف من برایش هیچ اهمیتی ندارد، من دیده نمی‌شوم”. ادامه: قلبم شروع به تند زدن می‌کند، حس می‌کنم خون در بدنم منجمد شده. یک حس وحشت از طرد شدن و تنهایی تمام وجودم را می‌گیرد. پایان: این حس ترسناک بلافاصله تبدیل به خشم می‌شود. با صدای بلند می‌گویم “معلوم هست کجایی؟” و دعوا شروع می‌شود. او دفاع می‌کند، من بیشتر حمله می‌کنم و در نهایت با گریه به اتاقم می‌روم و در را می‌بندم.

۲۱. هدف یا اهداف شما از این جلسه چیست؟

  • پاسخ سارا: می‌خواهم دلیل این خشم و ترس را بفهمم. می‌خواهم یاد بگیرم آرام باشم.بدون نگرانی از بیماری حتی، می‌خواهم بتوانم یک رابطه سالم و امن داشته باشم بدون اینکه دائماً منتظر یک فاجعه باشم. می‌خواهم از درون احساس امنیت و آرامش کنم.

 

بخش دوم: تحلیل روانشناختی و جمع‌بندی تشخیصی

پاسخ‌های شما تصویری بسیار واضح و عمیق از ریشه‌های مشکلات فعلی‌تان ارائه می‌دهد. شما در یک “بیابان عاطفی” بزرگ شده‌اید و اکنون در تلاش برای بقا در دنیای روابط هستید.

۱. ارزیابی سبک دلبستگی: ناایمن-اضطرابی (Anxious-Preoccupied)

شما محصول کلاسیک محیطی هستید که در آن نیازهای دلبستگی نادیده گرفته شده است. والدین شما از نظر فیزیکی حضور داشته‌اند اما از نظر عاطفی غایب بوده‌اند. این امر منجر به شکل‌گیری یک سبک دلبستگی ناایمن-اضطرابی شده است. ویژگی‌های آن در پاسخ‌های شما کاملاً مشهود است:

  • تشنگی برای محبت: به دلیل محرومیت در کودکی.

  • حساسیت بیش از حد به طرد شدن: هر نشانه کوچک بی‌توجهی (مثل سر در گوشی بودن نامزد) به عنوان یک تهدید بزرگ برای بقای رابطه تلقی می‌شود.

  • اعتراض پرخاشگرانه: خشم شما یک “اعتراض دلبستگی” است. این فریاد ناامیدانه “کودک درون” شماست که می‌گوید: “من را ببین! به من اهمیت بده! من را تنها نگذار!”

  • ترس از رها شدن: این ترس، موتور محرک اضطراب شما در روابط و همچنین اضطراب سلامتی شماست.

۲. طرح‌واره‌های اصلی شناسایی‌شده

  • طرح‌واره محرومیت هیجانی (Emotional Deprivation): این بنیادی‌ترین طرح‌واره شماست. شما با این باور بزرگ شده‌اید که نیاز شما به گرما، همدلی و حمایت هرگز برآورده نخواهد شد. این طرح‌واره توضیح می‌دهد که چرا حتی در یک رابطه، باز هم احساس تنهایی عمیق می‌کنید.

  • طرح‌واره رهاشدگی/بی‌ثباتی (Abandonment/Instability): این طرح‌واره اضطراب سلامتی و ترس‌های شما در رابطه را تغذیه می‌کند. شما دائماً در انتظار وقوع یک فاجعه هستید که شما را تنها و بی‌پناه بگذارد.

  • طرح‌واره نقص/شرم (Defectiveness/Shame): کودکی که نیازهایش دائماً نادیده گرفته می‌شود، به این نتیجه می‌رسد که “حتماً من مشکلی دارم که دوست‌داشتنی نیستم”. این حس زیربنایی ممکن است دلیل این باشد که چرا ابراز نیاز برایتان اینقدر دشوار است.

  • طرح‌واره خویشتن‌داری افراطی (Unrelenting Standards): شما یاد گرفته‌اید که “قوی” باشید و احساسات خود را سرکوب کنید. این استاندارد سخت‌گیرانه باعث می‌شود که از خودتان و دیگران انتظار داشته باشید که هرگز آسیب‌پذیر نباشند.

۳. چرخه منفی (بر اساس پاسخ سوال ۲۰)

چرخه‌ی شما یک الگوی کلاسیک هیجان‌مدار است:

  1. ماشه: حس نادیده گرفته شدن.

  2. هیجان اولیه: ترس عمیق از تنهایی و بی‌اهمیت بودن (دردناک و آسیب‌پذیر).

  3. هیجان ثانویه: خشم (قدرتمند و محافظت‌کننده).

  4. رفتار: پرخاشگری و سپس کناره‌گیری.

  5. نتیجه: تایید باور اصلی (“من تنها هستم و کسی من را درک نمی‌کند”) و دور شدن شریک عاطفی، که خود ماشه‌ی بعدی را آماده می‌کند.

 

بخش سوم: موانع اصلی تو بر سر مسیر بهبودی و رشد

تو سه تا “بلاک” یا مانع ذهنی بزرگ داری که مثل سد جلوی راهت رو گرفتن. اینا همون باورهای قدیمی هستن که تو بچگی یاد گرفتی:

۱. بلاک اول: “آسیب‌پذیری یعنی مُردن!”

  • ریشه: تو یاد گرفتی که اگه نیازت رو نشون بدی یا گریه کنی (آسیب‌پذیر باشی)، یا مقصر شناخته میشی یا نادیده گرفته میشی. پس مغزت نتیجه گرفته که آسیب‌پذیری = خطر.

  • راه حل: آسیب‌پذیری رو در دوزهای خیلی کم تمرین کن. مثل واکسن زدن. لازم نیست یهو عمیق‌ترین راز دلت رو بگی. با چیزهای کوچیک شروع کن. مثلاً به نامزدت بگو “امروز تو کار خیلی خسته شدم” به جای اینکه تهاجمی باشی. ببین آیا دنیا به آخر می‌رسه؟ نه. با هر تمرین موفق، این بلاک ضعیف‌تر می‌شه.

۲. بلاک دوم: “هیچ‌کس برای کمک نمیاد، خودتی و خودت!”

  • ریشه: چون هیچ‌وقت یک پناهگاه امن نداشتی، باورت شده که در نهایت همیشه تنهایی و نباید روی کسی حساب کنی. این باور باعث می‌شه حتی وقتی کسی می‌خواد کمکت کنه، تو پسش بزنی یا باورت نشه.

  • راه حل: شروع کن به “درخواست کردن” به جای “انتظار داشتن”. به جای اینکه منتظر باشی نامزدت خودش بفهمه تو به کمک نیاز داری و بعد که نفهمید عصبانی بشی، مستقیم درخواست کن. “میشه لطفاً تو شستن ظرف‌ها کمکم کنی؟” هر بار که درخواست می‌کنی و جواب مثبت می‌گیری، داری به مغزت ثابت می‌کنی که “هی، انگار می‌شه روی دیگران حساب کرد.”

۳. بلاک سوم: “خشم، بهترین دفاعه!”

  • ریشه: خشم تنها ابزاری بوده که در کودکی بهت حس قدرت می‌داده و ازت محافظت می‌کرده. این ابزار اونقدر استفاده شده که تبدیل به اولین و تنها واکنش تو شده.

  • راه حل: بین حس و واکنش فاصله بنداز. همون تکنیک “چراغ زرد” اینجا به کارت میاد. هدف اینه که به خودت بگی: “اوکی، من الان عصبانی هستم، این احساس منه. اما واکنش من چی باشه؟” تو می‌تونی عصبانی باشی ولی تصمیم بگیری که داد نزنی. این فاصله بهت قدرت انتخاب میده، قدرتی که قبلاً نداش تی.

بخش چهارم: برنامه درمانی پیشنهادی

هدف ما این نیست که خشم و ترس شما را از بین ببریم. هدف این است که به شما کمک کنیم پیام آن‌ها را بشنوید و به نیازهای پشت آن‌ها به شیوه‌ای سالم پاسخ دهید.

اهداف اصلی:

  1. ایجاد یک پایگاه امن درونی: شما یاد خواهید گرفت که به جای جستجوی دائمی امنیت در بیرون، خودتان پناهگاه امن “کودک درونتان” باشید.

  2. افزایش تحمل هیجانی: توانایی ماندن با احساسات دردناک (ترس، غم) بدون نیاز به تبدیل فوری آن به خشم یا اضطراب.

  3. بازسازی الگوهای ارتباطی: یادگیری نحوه ابراز آسیب‌پذیری و نیازهای دلبستگی به شیوه‌ای که دیگران را نزدیک‌تر کند، نه دورتر.

مراحل درمانی:

  • مرحله اول: شناسایی و نام‌گذاری. ما با هم روی شناسایی دقیق چرخه منفی شما در زندگی روزمره کار خواهیم کرد. شما یاد می‌گیرید که بگویید: “الآن ترس از رهاشدگی من فعال شده است” به جای اینکه صرفاً در خشم غرق شوید.

  • مرحله دوم: دسترسی به هیجانات اولیه. با استفاده از تکنیک‌های هیجان‌مدار و طرح‌واره‌درمانی، به آرامی به آن بخش‌های ترسیده و تنهای وجودتان نزدیک می‌شویم. ما به آن کودک آسیب‌دیده اجازه می‌دهیم که داستانش را بگوید و غمش را احساس کند.

  • مرحله سوم: بازوالدینی (Reparenting). شما در فضای امن درمان یاد می‌گیرید که آن والد مهربان، حمایتگر و معتبری باشید که هرگز نداشته‌اید. این کار از طریق گفتگوهای درونی و تصویرسازی انجام می‌شود.

  • مرحله چهارم: تمرین رفتارهای جدید. پس از ایجاد امنیت درونی، شما برای تمرین شیوه‌های جدید ارتباطی آماده‌تر خواهید بود. مثلاً به جای پرخاشگری، به نامزدتان بگویید: “وقتی سرت تو گوشیه و من حرف می‌زنم، حس می‌کنم دیده نمیشم و می‌ترسم. میشه لطفاً چند لحظه به من توجه کنی؟”

سارا عزیز، این سفر، سفر بازگشت به خود واقعی شماست. شما به خاطر احساساتتان “دیوانه” یا “ایراددار” نیستید؛ شما محصول منطقی شرایطی هستید که در آن بزرگ شده‌اید. خبر خوب این است که مغز و قلب ما توانایی بازسازی و التیام را دارند.


راهنمای عملی 


بر اساس تحلیل جامعی که از پاسخ‌های شما داشتیم، اکنون به بخش عملی مسیر می‌رسیم. هدف این نیست که احساسات خود را “کنترل” یا “سرکوب” کنید، بلکه این است که آن‌ها را بفهمید، مدیریت کنید و از پیامشان برای ساختن یک زندگی آرام‌تر و روابطی امن‌تر استفاده کنید. این راهنما، جعبه ابزار شما برای شروع این سفر است.

تغییر نگرش؛ خشم شما یک نگهبان است، نه یک هیولا

اولین و مهم‌ترین قدم، تغییر دیدگاه شما نسبت به خشمتان است. خشم شما یک هیولای غیرمنطقی نیست؛ بلکه یک نگهبان مضطرب برای بخش‌های آسیب‌پذیرتر وجود شماست. وقتی حس می‌کنید نادیده گرفته شده‌اید یا در خطر تنهایی قرار دارید، یک “کودک ترسیده” در درون شما فعال می‌شود. از آنجا که ماندن در حس ترس و بی‌پناهی بسیار دردناک است، “نگهبان خشمگین” فوراً وارد عمل می‌شود تا با حمله و پرخاشگری، از آن کودک محافظت کند.

پس هدف ما جنگیدن با این نگهبان نیست، بلکه آرام کردن او و رسیدگی مستقیم به آن کودکی است که احساس ترس و تنهایی می‌کند.


بخش اول: اقدامات فوری (جعبه کمک‌های اولیه هیجانی)

این تکنیک‌ها برای لحظاتی طراحی شده‌اند که احساس می‌کنید در حال غرق شدن در موج خشم یا اضطراب هستید.

۱. تکنیک “توقف و مشاهده”: دکمه مکث را فشار دهید.

وقتی حس می‌کنید ماشه شما چکانده شده (مثلاً نامزدتان به شما بی‌توجهی می‌کند)، قبل از هر واکنشی، این چهار مرحله را در ذهن خود انجام دهید:

  • توقف (Stop): هیچ کاری نکنید. هیچ حرفی نزنید. فقط بایستید.

  • نفس (Take a Breath): یک نفس عمیق و آرام بکشید. این کار به سیستم عصبی شما فرمان “آرام باش” می‌دهد.

  • مشاهده (Observe): از خودتان بپرسید: “الان دقیقاً چه حسی دارم؟ زیر این خشم چیست؟” سعی کنید آن حس اولیه را پیدا کنید. (مثال: “حس می‌کنم دیده نمی‌شوم”، “می‌ترسم که برایش مهم نباشم”).

  • ادامه (Proceed): حالا با آگاهی بیشتری تصمیم بگیرید که چه کار کنید. شاید بهترین کار این باشد که بگویید: “نیاز دارم چند لحظه تنها باشم”.

مثال داستان همیشگی: نامزدت سرش تو گوشیه، تو یهو از کوره در میری. اینجا انگار ماشین مغزت مستقیم از چراغ سبز (حالت عادی) پریده روی چراغ قرمز (انفجار خشم).

کار جدید: مثل چراغ راهنمایی عمل کن! وقتی حس کردی داری داغ می‌کنی، برای خودت یک چراغ زرد روشن کن. این همون “توقف” هست. چراغ زرد میگه “آماده باش، سرعتت رو کم کن”. تو این چند ثانیه از خودت بپرس: “صبر کن ببینم، داستان چیه؟ چرا انقدر بهم ریختم؟ آهان… چون حس کردم دیده نشدم.” اینجوری به جای تصادف (دعوا)، با آرامش تصمیم می‌گیری چیکار کنی.

۲. تکنیک “زمینه‌سازی ۵-۴-۳-۲-۱”: فرار از طوفان ذهن

این تکنیک برای اضطراب بیماری (Health Anxiety) فوق‌العاده مؤثر است. وقتی افکار فاجعه‌آمیز در مورد سلامتی‌تان هجوم می‌آورند، این کار را انجام دهید تا از ذهن به دنیای واقعی برگردید:

  • ۵ چیز را ببینید: به اطراف نگاه کنید و ۵ شیء را با جزئیات نام ببرید (مثلاً: یک گلدان سبز با برگ‌های براق).

  • ۴ چیز را لمس کنید: ۴ چیز را لمس کنید و بافتشان را حس کنید (مثلاً: نرمی پتو، سردی لیوان).

  • ۳ چیز را بشنوید: به ۳ صدا گوش دهید (مثلاً: صدای تیک تاک ساعت، صدای ماشین‌ها از بیرون).

  • ۲ چیز را بو کنید: ۲ بو را تشخیص دهید (مثلاً: بوی قهوه، بوی کتاب).

  • ۱ چیز را بچشید: طعم دهان خود یا یک جرعه آب را حس کنید. این تمرین ذهن شما را از چرخه ترس بیرون کشیده و در لحظه حال مستقر می‌کند.

مثال: داستان همیشگی: سرت درد می‌کنه و ذهنت شروع می‌کنه به بافتن داستان ترسناک “این تومور مغزیه، من می‌میرم و هیچکس هم نیست کمکم کنه”. تو کاملاً داخل این فیلم ترسناک گیر افتادی.

کار جدید: از فکرت بیا بیرون! این تکنیک مثل اینه که یکی بزنه رو شونه‌ت و بگه “هی! فیلم رو نگه دار، بیا بیرون یه نگاهی به دنیای واقعی بنداز”. وقتی به ۵ تا چیز نگاه می‌کنی و ۴ تا چیز رو لمس می‌کنی، داری مغزت رو مجبور می‌کنی که از اون سناریوی فاجعه‌بار بیاد بیرون و به اینجا و الان وصل بشه. اینجوری به مغزت یادآوری می‌کنی که “هی، تو الان تو اتاق خودت در امانی، نه در یک بیمارستان در حال مرگ”.


بخش دوم: کار عمیق‌تر (رسیدگی به ریشه‌ها)

این تمرین‌ها به شما کمک می‌کنند تا به ریشه‌های ترس از تنهایی و بیماری رسیدگی کرده و امنیت درونی خود را بسازید.

۳. تمرین “دفترچه نیازها، نه شکایت‌ها”

هر شب یا هر زمان که احساس خشم و دلخوری کردید، به جای تمرکز روی کار اشتباهی که دیگران کرده‌اند، این دو ستون را کامل کنید:

  • ستون اول: چه اتفاقی افتاد که من عصبانی/ناراحت شدم؟

    • مثال: “نامزدم وقتی داشتم با او حرف می‌زدم، به پیام دوستش جواب داد.”

  • ستون دوم: در آن لحظه، آن “کودک ترسیده” درونم به چه چیزی نیاز داشت؟

    • مثال: “نیاز داشت که دیده شود. نیاز داشت حس کند که مهم‌ترین فرد زندگی اوست. نیاز به امنیت و توجه داشت.”

داستان همیشگی: تو عصبانی هستی و به نامزدت میگی: “تو هیچ‌وقت به من اهمیت نمیدی!” این مثل اینه که به یک خارجی با زبان فارسی فریاد بزنی. اون نمی‌فهمه چی میگی، فقط صدای بلندت رو می‌شنوه و گارد می‌گیره.

کار جدید:مترجم احساساتت باش! این دفترچه بهت یاد میده که حرف دلت رو ترجمه کنی.

  • زبان خشم (چیزی که میگی): “تو خیلی خودخواهی!”

  • زبان نیاز (چیزی که واقعاً می‌خوای): “من امشب خیلی احساس تنهایی می‌کنم و دلم می‌خواست فقط نیم ساعت کنارم می‌نشستی و بهم گوش می‌دادی.” کدومشون احتمال بیشتری داره که به نتیجه برسه؟

این تمرین به شما کمک می‌کند تا زبان نیازهای عمیق خود را یاد بگیرید و ارتباطتان را از “شکایت” به “درخواست” تغییر دهید.

۴. ساختن “پناهگاه امن” ذهنی

شما در کودکی یک پناهگاه امن نداشته‌اید، اما اکنون به عنوان یک فرد بزرگسال، می‌توانید آن را برای خودتان بسازید.

  • چشمانتان را ببندید و مکانی را تصور کنید که در آن احساس آرامش و امنیت کامل می‌کنید. این مکان می‌تواند واقعی (مثل یک ساحل) یا خیالی باشد.

  • به تمام جزئیات آن توجه کنید: صداها، بوها، رنگ‌ها، دما.

  • یک “نگهبان مهربان و قدرتمند” را در این مکان تصور کنید. این نگهبان می‌تواند یک انسان، یک حیوان یا حتی یک نیروی نورانی باشد. وظیفه او محافظت از شماست.

  • هر زمان که احساس ترس، تنهایی یا اضطراب کردید، چند لحظه به این پناهگاه امن ذهنی خود بروید. این کار به بخش آسیب‌پذیر شما حس امنیت می‌دهد.


بخش سوم: بازسازی روابط (پلی به سوی ارتباط بهتر)

وقتی از درون کمی آرام‌تر شدید، می‌توانید این گام را برای بهبود رابطه خود بردارید.

۵. تمرین “ابراز نیاز به جای ابراز خشم”

این سخت‌ترین و در عین حال مؤثرترین گام است. به جای شروع جمله با “تو همیشه…” یا “تو هیچ‌وقت…”، از این فرمول استفاده کنید:

“وقتی تو [رفتار مشخص طرف مقابل] را انجام می‌دهی، من احساس [هیجان اولیه شما] می‌کنم، چون [نیاز شما]. چیزی که من واقعاً به آن نیاز دارم این است که [درخواست مشخص و مثبت].”

  • مثال به جای پرخاشگری:

    • “وقتی موقع صحبت کردن من به گوشی‌ات نگاه می‌کنی (رفتار)، من احساس می‌کنم دیده نمی‌شوم و می‌ترسم که برایت مهم نباشم (هیجان و نیاز). چیزی که واقعاً به آن نیاز دارم این است که فقط برای چند دقیقه با تمام توجهت به من گوش کنی (درخواست).”

این شیوه ارتباطی، طرف مقابل را به جای دفاع، به همدلی دعوت می‌کند.

راهنمای عملی: برای هر حس و نیازی چیکار کنم؟

این یک جدول راهنمای سریع برای ترجمه احساسات و نیازها به یک اقدام مشخصه:

وقتی این حس رو داری…یعنی این نیاز رو داری…این کار رو انجام بده…
خشم (از بی‌توجهی)نیاز به دیده شدن و اهمیت داشتن(بعد از آرام شدن) بگو: “میشه لطفاً چند دقیقه به من نگاه کنی؟ حرفی که می‌خوام بزنم برام مهمه.”
اضطراب (از دیر جواب دادن پیام)نیاز به اطمینان و امنیتبه خودت بگو: “این ترس قدیمی منه، نه واقعیت الان.” و برو یک کار دیگه انجام بده تا حواست پرت بشه. بعداً می‌تونی بپرسی “همه چیز خوبه؟”
ترس از بیماری (با هر درد کوچک)نیاز به امنیت و مراقبتتکنیک زمینه‌سازی ۵-۴-۳-۲-۱ رو انجام بده. به خودت بگو: “اگر تا فردا بهتر نشدم، پیگیری می‌کنم. الان فاجعه‌سازی نمی‌کنم.”
احساس تنهایی (حتی وقتی با دیگران هستی)نیاز به ارتباط و درک شدن عمیقبه جای انتظار اینکه دیگران ذهن تو رو بخونن، یک ذره از حست رو بگو: “امروز یکم احساس تنهایی می‌کنم، میشه یکم با هم حرف بزنیم؟”
حسادت یا شک (نسبت به گذشته یا دوستان نامزدت)نیاز به حس خاص بودن و اولویت داشتنبه جای کنترل کردن، ازش درخواست محبت کن: “میشه بهم بگی چرا من رو دوست داری؟ شنیدنش الان حالم رو خوب می‌کنه.”

جمع‌بندی نهایی: تجربیات کودکی تو، یعنی اون بیابان عاطفی، یک چرخه معیوب در مغزت ساخته:

1-حس نیاز (مثلاً نیاز به توجه) ⬅️

2-فعال شدن ترس قدیمی (وای، الان نادیده گرفته میشم و تنها می‌مونم!) ⬅️

3-مغز برای محافظت از تو در برابر این ترس وحشتناک، فوری قوی‌ترین سلاحش رو بیرون می‌کشه (خشم!) ⬅️

4-خشم باعث میشه دیگران فاصله بگیرن ⬅️

5-تو تنهاتر میشی و باورت که “من همیشه تنهام” محکم‌تر میشه.

تمام کارهایی که در بالا گفتیم، برای شکستن این چرخه است. با هر بار توقف، هر بار ابراز نیاز سالم، و هر بار آرام کردن خودت، داری یک مسیر جدید و سالم در مغزت می‌سازی. این کار زمان می‌بره، اما کاملاً شدنیه.

خلاصه گفته ها و تکنیک های قبلی:

تمام راهنمایی‌های قبلی، مثل این است که من درمانگر مثل یک مربی آموزش شنا کنار استخر ایستاده‌ام و دارم تئوری شنا را روی تخته سفید برایت توضیح می‌دهم: “خب، برای شنای کرال، دستت را اینطور حرکت بده و پایت را آنطور بزن”. اما تو کنار لبه آب ایستاده‌ای، به عمق آب نگاه می‌کنی و یادت می‌آید که قبلاً هر بار نزدیک بودی غرق شوی. طبیعی است که با خودت بگویی: “حرف‌هایت قشنگ است، اما اگر بپرم و غرق شوم چه؟”

حرف تو کاملاً درست است. بین دانستن تئوری و اجرای عملی، یک دره عمیق از ترس، درد و عادت‌های قدیمی وجود دارد. پس بیا این موضوع را فراتر از رابطه با نامزدت و ظرف شستن، به کل زندگی‌ات تعمیم دهیم و ببینیم چطور باید “شنا کردن” را به صورت امن یاد بگیری.

چرا اجرای این تکنیک‌ها در ابتدا سخت و ترسناک است؟

سیستم عصبی تو برای ده‌ها سال، یک مسیر عصبی خاص را آسفالت و شش‌بانده کرده است: موقعیت آسیب‌پذیر ⬅️ احساس خطر (ترس/غم) ⬅️ واکنش فوری و اتوماتیک (خشم/اضطراب)

تو حالا می‌خواهی یک مسیر خاکی و باریک کنار این اتوبان بسازی. طبیعی است که در ابتدا، چرخ‌های ماشینت ناخودآگاه به سمت همان اتوبان شش‌بانده لیز بخورد. “بلاک‌ها” و “دردهای” تو، همان کشش گرانشی به سمت این مسیر قدیمی هستند.

چطور شنا را در تمام جنبه‌های زندگی تمرین کنیم؟ (از آب کم‌عمق شروع کن)

ما قرار نیست تو را به وسط اقیانوس هل بدهیم. ما از استخر کودکان شروع می‌کنیم. هدف این است که این مهارت‌ها را روی موضوعات کم‌خطر و غیرعاطفی تمرین کنی تا “عضلات هیجانی” جدیدت قوی شوند.

۱. تمرین “توقف و مشاهده” (چراغ زرد) در موقعیت‌های روزمره:

  • موقعیت: در ترافیک گیر کرده‌ای و یک ماشین جلوی تو می‌پیچد. واکنش قدیمی: بوق زدن، عصبانیت، بد و بیراه گفتن.

  • تمرین جدید (شنا در آب کم‌عمق): در آن لحظه فقط توقف کن. نفس بکش. به خشمی که در سینه‌ات بالا می‌آید مشاهده کن و به خودت بگو: “جالبه، ببین چطور یک حرکت ماشین غریبه می‌تونه انقدر منو بهم بریزه. این همون الگوی قدیمی منه.” همین. لازم نیست کار دیگری بکنی. فقط مشاهده‌اش کن. تو با این کار، به جای غرق شدن در خشم، یاد می‌گیری روی آب شناور بمانی و به موج نگاه کنی.

  • مثال دیگر: در سوپرمارکت، کسی نوبت تو را رعایت نمی‌کند. در یک جلسه کاری، کسی حرف تو را قطع می‌کند. ایمیلی با لحن تند دریافت می‌کنی. اینها بهترین فرصت‌ها برای تمرین “چراغ زرد” هستند چون بار عاطفی کمتری نسبت به رابطه با نامزدت دارند.

۲. تمرین “دفترچه نیازها” برای خودت: این تکنیک فقط برای دیگران نیست. برای درک خودت است.

  • موقعیت: آخر شب است و به جای خوابیدن، داری در اینستاگرام می‌چرخی و حالت بدتر می‌شود.

  • تمرین جدید (شنا در آب کم‌عمق): از خودت بپرس:

    • چه حسی دارم؟ “احساس پوچی، خستگی و تنهایی.”

    • الان به چه چیزی نیاز دارم؟ “نیاز به آرامش، نیاز به حس امنیت، نیاز به اینکه از دنیای استرس‌زا جدا شوم.”

    • نتیجه: می‌فهمی که اینستاگرام‌گردی یک راه فرار ناکارآمد برای برآورده کردن نیاز به آرامش است. شاید یک دمنوش، یک موسیقی آرام یا چند دقیقه کتاب خواندن، پاسخ بهتری به این نیاز باشد.

۳. تمرین “ابراز نیاز سالم” با ریسک پایین:

  • موقعیت: با دوستی قرار داری و او دیر کرده است. واکنش قدیمی: سکوت می‌کنی اما در تمام طول دیدار از درون عصبانی هستی و با او سرد برخورد می‌کنی.

  • تمرین جدید (شنا در آب کم‌عمق): از فرمول استفاده کن.

    • “وقتی منتظرت بودم (رفتار)، یکم احساس نگرانی و بی‌قراری کردم (احساس)، چون فکر کردم شاید اتفاقی افتاده یا قرارمون یادت رفته (نیاز به امنیت و اهمیت). خوشحالم که الان اینجایی.”

    • این یک تمرین عالی است. تو هم احساست را بیان کرده‌ای، هم نیازت را نشان داده‌ای و هم دعوا راه نینداخته‌ای.

و اما مهم‌ترین نکته: حق داری غرق شوی!

این مسیر یک شبه طی نمی‌شود. مهم است که این را بپذیری: تو در اوایل کار، بارها و بارها به الگوهای قدیمی برمی‌گردی. لحظاتی پیش می‌آید که دوباره از کوره در می‌روی. لحظاتی هست که دوباره ساعت‌ها در مورد علائم یک بیماری جستجو می‌کنی.

این‌ها نشانه شکست تو نیستند. این‌ها بخشی از فرآیند یادگیری شنا هستند. هیچ‌کس در جلسه اول قهرمان المپیک نمی‌شود. گاهی آب توی دهانت می‌رود، گاهی دست و پا می‌زنی و گاهی خسته می‌شوی و از آب بیرون می‌آیی.

وقتی این اتفاق افتاد، مهم‌ترین کار این است: به جای سرزنش خودت (“اه، باز هم خراب کردم، من هیچ‌وقت درست نمیشم”)، با خودت مهربان باش. مثل یک مربی شنای دلسوز به خودت بگو: “اشکالی نداره. این حرکت سخت بود. امروز خسته بودی. بیا کنار استخر یکم استراحت کنیم و نفس بگیریم. فردا دوباره از قسمت کم‌عمق شروع می‌کنیم.”

هر بار که “توقف” می‌کنید و به جای خشم، ترس خود را مشاهده می‌کنید، یک قدم بزرگ در مسیر التیام برداشته‌اید.

درمان و این راهنمایی‌ها، حکم همان مربی شنا را دارند. تو تنها نیستی. ما اینجا هستیم تا وقتی آب در دهانت رفت، دستت را بگیریم و به تو یادآوری کنیم که چطور روی آب بمانی تا دوباره بتوانی برای شنا کردن تلاش کنی.

“تغییر نمی‌آید تا زمانی که تصمیم به تغییر نگیریم.”

“رشد به معنای پذیرش ریسک و پشتکار است، نه فراموش کردن ترس.”

“آگاهی از الگوهای رفتاری خود، ابزاری است برای بهبود روابط و افزایش کیفیت زندگی.”

شنیدن صدای مراجعان ESST

سحرنازساکن امریکا
زمانی که مراجع میکردم به کلینیک ها اکثرا درمانگران داخل ایران بودند اما با هزینه زیاد و یا درمانگری هم اگر خارج بود هزینه خیلی زیادی نیاز داشت من با یک جلسه تخصصی که گرفتم کاملا مشکلم حل شد و از نظر مالی و راهنمایی بهتریییین گزینه بود از خانم طلاهری ممنونم بابت راهنماییشون.
ماهانساکن مونیخ
بنظرم من فقط یک راهنمایی نیاز داشتم تا ببینم از نظر علمی و درست چه کاری باید انجام بدم تا از مشکلاتم خلاص بشم ترس شدیدی که داشتم و احساسات دردناکم... این مشاوره خصوصی تک جلسه ای عالی مشاوره داد، الان بعد 6 ماه خیلی راضیم و اومدم بگم حتما اگر هزینه درمان فردی رو ندارین امتحانش کنید فقط یک جلسه هست حتما ارزشش رو داره من پیشنهاد میکنم.

سوالات متداول

مشاوره تک‌جلسه‌ای دقیقا چیست؟

مشاوره تک‌جلسه‌ای رویکردی متمرکز و هدفمند است که در یک جلسه واحد، به شما کمک می‌کند تا با یک مشکل خاص یا چالشی فوری روبرو شوید. هدف این است که در همین یک جلسه، راهکارها و ابزارهای عملی برای حل یا مدیریت بهتر مسئله‌تان دریافت کنید.

مشاوره تک‌جلسه‌ای نسبت به دوره‌های درمانی طولانی‌تر، بسیار مقرون به صرفه‌تر است. این روش به شما امکان می‌دهد تا با سرمایه‌گذاری مالی کمتر، به راهنمایی تخصصی دسترسی پیدا کنید. برای اطلاع دقیق از هزینه‌ها، لطفاً به بخش رزرو یا تعرفه‌ها در وب‌سایت مراجعه کنید.

این روش برای افرادی که با یک چالش مشخص، تصمیم‌گیری مهم، یا بحرانی موقت روبرو هستند و به راهنمایی فوری نیاز دارند، بسیار مناسب است. همچنین برای کسانی که می‌خواهند مزایای مشاوره را تجربه کنند اما آمادگی یا توانایی تعهد به جلسات طولانی‌مدت را ندارند، گزینه‌ی ایده‌آلی است.

در طول جلسه، شما فرصت دارید تا مشکل، نگرانی‌ها و تمام اطلاعات مرتبط با وضعیت خود را به طور کامل با درمانگر در میان بگذارید. درمانگر به دقت به صحبت‌های شما گوش می‌دهد، سؤالات کلیدی می‌پرسد و سپس با تحلیل اطلاعات، راهکارهای عملی و متناسب با شرایط شما را ارائه می‌دهد تا بتوانید گام‌های بعدی را با اطمینان بردارید.

بله، حفظ حریم خصوصی و محرمانگی اطلاعات شما بالاترین اولویت ماست. تمامی جزئیاتی که در جلسه مشاوره مطرح می‌کنید، کاملاً محرمانه تلقی شده و تحت هیچ شرایطی با شخص یا سازمان دیگری به اشتراک گذاشته نخواهد شد، مگر در مواردی که طبق قوانین حرفه‌ای و اخلاقی (مانند خطر جدی برای خود یا دیگران) لازم باشد.

ارتباط در واتساپ

جهت دریافت اطلاعات بیشتر، نام و شماره واتساپ خود را وارد نمائید

کارشناسان ما مشتاقانه آماده‌ی ارائه مشاوره‌ تخصصی به شما هستند

ارسال پیام

به اشتراک گذاری این صفحه